آزاده در سرزمین عجایب

یادداشت های روزانه یک مهاجر

یادداشت های روزانه یک مهاجر

این وبلاگ دفترچه ی خاطرات آنلاین منه که توش درباره ی زندگی جدیدم در آمریکا خواهم نوشت. نظرات این وبلاگ بسته است و بسته خواهد ماند. لطفا درباره ی نوشته ها و جزییاتش ازم چیزی نپرسید چون به هر حال بی جواب خواهید موند! شماره ای که بالای هر پست وبلاگ خواهد اومد نشانگر تعداد روزهایی که از اقامتم در این سرزمین جدید می گذره. همین و تمام.

منوی بلاگ
طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
  • ۰۹ نوامبر ۱۹ ، ۲۳:۰۳ 1507
  • ۲۰ جولای ۱۹ ، ۱۶:۲۴ 1395
  • ۱۵ جولای ۱۹ ، ۲۱:۱۷ 1390
  • ۱۴ جولای ۱۹ ، ۲۳:۳۹ 1389
  • ۰۴ جولای ۱۹ ، ۲۲:۳۱ 1379
  • ۱۷ ژوئن ۱۹ ، ۲۱:۰۱ 1362
  • ۱۰ ژوئن ۱۹ ، ۲۱:۱۷ 1355
  • ۰۶ ژوئن ۱۹ ، ۲۳:۰۶ 1351
  • ۲۷ می ۱۹ ، ۱۷:۰۰ 1341
  • ۲۴ آوریل ۱۹ ، ۲۱:۱۰ 1308

253

جمعه, ۲۲ آوریل ۲۰۱۶، ۱۱:۴۰ ق.ظ

امروز همکلاسی های چینی، همه امون رو به پیک نیکی در پارک اژدها دعوت کرده بودن. میزبان مهمونی در واقع سوفیا بود که یه جورایی این مهمونی رو به عنوان گودبای پارتی واسه خودش طراحی کرده بود. اول به خاطر دوری راه و هزار و یک کاری که باید جمعه ها انجام بدم گفتم نمی رم اما اینقدر سوفیا به شیوه های مختلف آشکار و پنهان اصرار کرد که تصمیم گرفتم برم و چه تصمیم درستی هم بود.

پارک خیلی قشنگی بود که چون یه مجسمه ی اژدهای بزرگ توش بود که بچه ها با تکه های موزاییک تزیینش کرده بودن، به پارک اژدها معروف شده بود. با اینکه هوا گرم بود اما ابرها به کمکمون اومدن و آفتاب رو تاروندن و باد هم کمک کرد تا هوای دلپذیری فراهم بشه. دوستای چینی امون هر کدوم یه غذای خاص درست کرده بودن و سوفیا هم یه کیک بزرگ خامه ای پخته بود که با توت فرنگی و کشمش تزیین شده بود. 

من معمولا علاقه ای به غذای چینی ندارم چون هم اکثر غذاها خام هستن، هم شکل مطبوعی ندارن و هم اینکه معلوم نیست ممکنه چی توشون باشه! این بار اما دل رو به دریا زدم که امتحان کنم اما متاسفانه یا خوشبختانه توی تقریبا همه ی غذاها گوشت خوک بود و فرصت امتحانشون از دست رفت. خوشبختانه سوفیا مرغ پخته بود که به قول خودش ظاهر غذا اصلا قشنگ نبود اما انصافا مزه ی خوبی داشت. یه جور شیرینی یا شاید هم نون مغزدار درست کرده بودن که وسطش پوره ی لوبیای قرمز بود که شیرینش کرده بودن. ژاپنی ها هم مشابه این دسر رو دارن که بهش می گن موچی؛ البته من چندان از موچی خوشم نمی یاد اما این ورژن چینی اش بد نبود. فکر کنم پوره ی لوبیا رو می ذارن لای خمیر و بعد از بقچه کردنش می ندازنش توی آب جوش تا بپزه چون شیرینی ها شکل گلوله های خمیر خام بودن و هیچ اثری از «پختگی» درشون دیده نمی شد! نمی دونم این آسیای شرقی ها چرا دوست دارن همه چی خام به نظر برسه!؟

بیش از غذا، دورهمی بسیار دلنشینی بود مخصوصا که سوفیا خیلی از اومدن من خوشحال شده بود.بسیار از برپایی مهمونی هیجان زده بود و کلی با این هیجان و شادیش، که معمولا در چینی های تودار کمتر بروز پیدا می کنه، حال کردم.

حسنی که این دورهمی داشت این بود که فهمیدم واقعا از غذای چینی خوشم نمیاد و مطمئن شدم بی نهایت، خیلی بیشتر از اون چیزی که فکر می کردم، دلم برای سوفیا تنگ خواهد شد!

 

۱۶/۰۴/۲۲
آزاده نجفیان

زندگی در آمریکا

نشویل

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">